با یاد خدای مهر

 

   

 

بوی مهر

صدای پاییز

 

 

بوی مهر می آید .صدای مهربانی پاییزی می آید! انتظار نگاهی پاییزی!

 

در این شهریور تابستانی سایه ی مهر را که بر خاطراتم سنگینی میکند را حس میکنم .

 

من عاشق تولد پاییزم.من عاشق مهرم.من عاشق آن درخت پشت پنجره ام که پاییزی خواهد شد.

 

من عاشق تولد مدرسه ام .

 

تولد مدرسه است ولی من,من بی وفا,من بی معرفت,از مدرسه دورم و

 

اینک برای من اولین سالگرد دوری از مدرسه است .

 

اکنون برگ های خشک پاییزی زودتر از موعد به دیدار من آمده اند تا

 

 اولین سالگرد دوری از مدرسه را به من تسلیت گویند .

 

              من امروز عزادارم .من مدرسه را میخواهم .

 

من مدرسه را چه زود از دست دادم .

 

حیف قدرش را ندانستم و مدرسه را از دست دادم .

 

تخته سیاه را چه زود از دست دادم.

 

اکنون بر مزار خاطرات مدرسه به لحظه لحظه ی مدرسه می اندیشم .

 

مدرسه این درد من است,چه کنم, میخواهم صدایت بزنم..

 

شاید از بس صدایت میکنم همسایه ها دیوانه خطابم کنند.

 

ولی آه که من عاشق مدرسه بودم .

 

دلم برای نیمکت چوبی ام تنگ شده است .

 

دلم برای تک درختم تنگ شده است آه !!

به یاد می آوری مدرسه ؟!!

 

سال گذشته چه زجر آور بود برای خداحافظی با تک درخت پشت پنجره ی کلاس درس

 

 و اینک امسال در سالروزمکث خاطراتم در مدرسه,این جدایی دردناک برایم زجر آور تر است .

آه !! آیا مدرسه همین قدر به یا د من است ؟!! آیا اصلا به من می اندیشد ؟!!!!!

 

آه خدا که چه راحت مدرسه را فروختم به شیطنت های کودکانه ام , به بهای بزرگ شدنم.

 

 نمیدانم در دوری مدرسه در مرگ مدرسه چطور ایام را تحمل کنم . چطور ؟

 

آه خدای من فیلم روزگار مدرسه در مقابل دیدگانم می گذرد آه !!

 

جاده های خاکی راه مدرسه وای که چه پدرانه دستانم را در دستان مدرسه میسرد .

 

آه که چه زود فراموش کردم ایام کودکی ام را !!

 

خدایا نمیدانم آیا مدرسه رد پاهایم را حفظ کرده است یا نه ؟

 

ردپاهایی که بر جاده ها نهادم تا یادگاری از وجودم باشد را می گویم ؟ نمیدانم !!

 

گریه امانم نمیدهد صدای گریه ام به من اجازه نمی دهد تا صدای پاییز را بشنوم ...

 

امسال بر عکس سالیان دوری است که به عشق مدرسه سر بر بالین می نهیدم ..

 

امسال باید اول مهر را در غم دوری تخته سیاه زاری سر دهم و منتظر باشم

 

 تا شاید محیط جدید ,کلاس جدید مثل مدرسه برایم شیرین باشد .

 

آه که هیچ شیرینی به شیرینی مدرسه نیست و نخواهد بود .

 

مدرسه مرا ببخش که دیر به دیر به آرامگاهت سر میزنم .

 

مدرسه چه زود رفتی چه زود!!!!

 

مگر نمی دانستی من تنهایم و در تنهاییم به تو می اندیشم .

 

                  دلم برایت تنگ شده است .

 

من دلتنگ توام!!!!!!

 

میخواهم گریه کنم زاری سر دهم داد بکشم ناله کنم ..

 

مدرسه دلم برایت تنگ شده است .

 

یادش بخیر چه کسی فکر میکرد منی که سالیان قبل در اولین روز دیدارم با مدرسه

 

 از مدرسه می گریختم اینک در غم نبودش عزا سر دهم !!!!

 

آه که مدرسه چه مهربان بود .

 

آه که هیچ کس و هیچ چیز مدرسه نمی شود .

 

آه که چه قدر نشناس بودم من !!

 

آه .......آه ...آه ...آه...آه

 

آه را به توان بی نهایت آه می رسانم ولی باز هم نمیتوانم آه سوزنده ام را بر کاغذ بنشانم .

 

آه کاغذ مهربان من ! گرچه تنها کسی هستی و بودی که صدای اندوهم را می شنیدی

 

 ولی اینک صدای آهم را و دلتنگی ام را برای مدرسه نخواهی درک کرد .

 

مدرسه من دلم برایت تنگ شده است .

 

دلم برای نگاه مهری ات تنگ شده است .

 

دلم برای ثانیه ثانیه سر سختی ات تنگ شده است .

 

دلم برایت تنگ شده است .